دامن زدن به تفرقه، تشیع نیست
همه ی حقایق را که برای همه جا نگفته اند. بعضی از دوستان بعضی مسائل را در بعضی جاها که نباید گفته شود یا با لحنی که نباید گفته شود، طرح میکنند و بعد وقتی که به آنها بحث تفرقه در امّت گفته میشود، میگویند که «من با دردهای علی چه کنم؟ با گریههای علی چه کنم؟ و با فشارها و ستمی که شد چه کنم؟» جواب این آقایان این است که همان کاری که خود علی کرد بکن.
هیچ شیعهای نمیتواند ادعا کند که فشار و غمی که ـ به خاطر مسألهی ولایت علی و آل علی و کارهایی که در دورههای بنی امیه و بنی عباس و دورههای دیگر با آنها شد ـ بر من وارد میشود، بیش از فشاری است که بر خود علی بن ابیطالب آمده است. خود امیرالمومنین میفرماید من خار در چشم و استخوان در گلو بودم؛ یعنی یک لحظه من آرامش نداشتم. یک جای دیگر میفرماید که آن دوران آن گونه گذشت که کودک از شدت فشار پیر میشد.
با همهی این مسائل چرا علیّ بن ابیطالب سکوت میکند و چرا حتی همکاری میکند ولو همکاری انتقادی؟ برای اینکه ایشان اسلام را فدای خودش نمیخواهد بکند، بلکه خودش را فدای اسلام میخواهد بکند. ایشان در تعبیری که در نهجالبلاغه است فرمودند: در این شرایطی که میترسم امّت تازه تشکیل شدهی اسلام تجزیه شود و شوکت اسلام از بین برود و تازه مسلمانها مرتد شوند و مسلمین به جان هم بیفتند و کفّار طمع کنند، من سکوت کردم و باید سکوت میکردم.
وقتی علی برای اسلام سکوت میکند، نمیشود که به نام ولایت علی سکوت نکرد و به توطئههایی که دشمنان اسلام و قرآن برای تفرقه بین مسلمین طراحی میکنند کمک کرد. دامن زدن به این تفرقه در امّت اسلام، که خودش به اندازهی کافی تجزیه شده است، دیگر تشیع نیست بلکه پشت کردن به تفکر و سیرهی امیرالمومنین (س) است. همان طور که علی به خاطر مصلحت اسلام سکوت کرد، این سکوت و آن شرایط هنوز هم هست و الان شاید از جهاتی بیشتر هم باشد. بنابراین کاسهی داغتر از آش نباید شد...
استاد حسن رحیم پور ازغدی
بلاگ زیبایی دارید، لوگوی وبلاگ شما در وبلاگ روش روشن ثبت شد،لطفا لوگوی ما را در وبلاگ خود ثبت کنید.
به امید دیدار یار...