سلام ارمیا
بگذار بهتر بگویم سلام ارینب مشایخی .شاید مرا به خاطر نیاوری .ولی من تصویری واضح و روشن از تو توی ذهنم دارم.یادت می آید صبحگاه هایی را که توی نماز خانه قران می خواندی و همه غرق در سکوت گوش می کردند.روزهایی را که با نعیمه می رفتید مسابقات قران و تو همیشه رتبه میاوردی ؟الحق و الانصاف صدای خوبی داشتی .راستی خوابگاه هشتادو چهار یادت هست؟به یاد داری با همسرت قرار گذاشتی بودید راس ساعت نه به ماه نگاه کنید.دبیرستان که تمام شد تو رفتی دانشگاه ما امدیم حوزه .تو فلسفه خواندی ما دروس دینی .از این جا راهمان جدا شد و ولی تو همایش های فارغ التحصیلان معمولا بچه ها ازهم خبر می دادند.مرادی تورا توی دانشگاه علامه دیده بود.حالا تو از ایران رفته ای.و این چند روزه که من تو را شناخته ام زندگیم با بهت عمیقی رو به رو شده.باور نمی کنم ارینب دختر ارام و خوش صدای مدرسه حالا تبدیل شده به اولین خواننده محجبه اکادمی گوگوش.این روزها تا پشت سیستم می نشینم ناخود اگاه سرچ می کنم :اورینب مشایخی
این روزها به عکست خیره می شوم .همان چشم های سبز همان لب و دهان .همان صدا.کاش می فهمیدی تو را هم در مسلخ گلشیفته ها قربانی کردند.این روزها سربه سجده می گذارم انقدر می گویم اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا تا نفسم بند بیاید.
..................................................
متن اصلی و کامل در: میس طلبه بلاگ