سیزدهتون بدر !
سیزده بدر یه سنت خوب و خیلی قابل احترامه ولی اما اگر ...
یک داستان واقعی از مراسم تحریف شده سیزده بدر (مثل همین چهارشنبه سوزی خودمون!)
یه روز مونده به سیزده بدر ساعت 6 صبح بیدار شد،
وسایل سیزده بدر رو جمعش کرد (بشقاب،قاشق،لیوان فلزی،آب خوردن، دستمال،گاز پیک نیک ، چادر مسافرتی ،سیخ، زیرانداز و...)
رفت به کارای دیگه اش برسه... ساعت شد 4 بعدازظهر...
لباسهای مسافرتیش رو پوشید و کم کم آماده شد ! برادر و خواهرش آماده شدن تا کمکش کنن!
همشون لباساشونو پوشیدن و رفتن سوار ماشین شدن ! به راه افتاد تا به پارک معروف شهرشون رسید! واااااااای ! چقدر شلوغ!
انگار دیگرون زودتر ازشون رسیده بودن ! رفتن با کلی مکافات و دردسر یه جای پارک برای ماشین پیدا کردن!
واسه اینکه برای فامیل هم جای پارک نگهدارن از گازپیک نیک و دبه ی آب به عنوان "جناب سروان" استفاده کردن!
رفتن یه جای دنج و خلوت و تمیز بین خیرعظیم ملت پیدا کردن و زیراندازو انداختن و نشستن شروع به سرشماری خانوارهای شهرشون کردن!
آخه پدرومادرشون اینا رو یه روز قبل از سیزده بدر فرستاده بودن تا برای فرداشون جا نگهدارن!
سخنی از جایی دیگر:
اینکه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد.
در حقیقت، با توجه به نادانی اکثریت نوع بشر، امکان نادرست بودن نظری که همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عکس آن.
(برتراند راسل)
بازنشرها در:
حرف تو
گلستان بلاگ
